شیخ عزالدین قسام؛ پدر انتفاضه





شیخ عزالدین قسام پدر مقاومت فلسطین علیه استعمار انگلیس و اشغال صهیونیزم از شاگردان مستقیم عبده و از متلمذان سید جمال الدین اسد آبادی بود. او توانست با وجود مشکلات فقهی اهل سنت مسئله جهاد و رودر رویی با سپاه کفر را از مکتب سید جمال اخذ کند و در حالی که اساسا کشورهای عربی دچار فقدان نظر در باب جهاد بودند مردم فلسطین را به جهاد و جهادگری فرا بخواند. به همین دلیل شعار او همچنان میان قاطبه ی گروه های فلسطینی یک سند عملی مهم محسوب می شود :«این جهاد است، یا پیروزی یا شهادت.»
شیخ عزالدین قسام درسال 1882 در روستای جبله واقع در لاذقیه ی سوریه و در یک خانواده روحانی و مذهبی متولد شد . در چهارده سالگی به الازهر رفت و در آن جا به سلک شاگردان شیخ محمد عبده ( شاگرد سید جمال الدین اسد آبادی) در آمد .
اولین فعالیت های سیاسی شیخ قسام به سال هایی باز می گردد که استعمار ایتالیا در صدد تصرف لیبی در آمده بود و شیخ آن زمان به سوریه بازگشته و در اعتراض به حضور نظامی ایتالیا در سرزمین اسلامی لیبی یک تظاهرات را راه اندازی و رهبری کرد و افرادی را در قالب دسته های مقاومت سازمان دهی نموده و به لیبی اعزام کرد تا در کنار انقلابیون لیبیایی به جهاد علیه استعمارگران ایتالیایی بپردازد .
بعد از انعقاد قرار داد سایکس پیکو و قرار گرفتن سوریه در تحت قیمومیت فرانسوی ها ، شیخ قسام آن را یک حرکت استعماری معرفی و مردم را دعوت به جهاد کرد .

گفته می شود که شیخ در آن برهه با فروش منزل مسکونی خود بیست و چهار قبضه تفنگ تهیه و گروهی از طرفداران خود را برای مبارزه با فرانسوی ها مسلح کرد . در سال 1921 که سال های اوج مبارزات شیخ در سوریه به شمار می رود ، ارتش فرانسه به شدت با حرکت شیخ قسام مقابله کرد و در ماه های مارس و ژوئیه توانست پایگاه های نیروهای انقلابی را به تصرف خود در آورده و موفق شد که شاخه ی نظامی جنبش را از حرکت بازدارد .
یک دادگاه نظامی فرانسوی در سوریه هم شیخ را غیابا محاکمه و به اعدام محکوم کرد اما شیخ قسام در این برهه از دوران مبارزاتی خود از سوریه مهاجرت و ازطریق لبنان به فلسطین رفت و در حیفا ساکن شد .
دوران اقامت شیخ در حیفاء را می توان به عنوان یکی از پربارترین سال های حیات شیخ نامید چرا که در این سال ها بود که نطفه ی مبارزات مسلحانه بر ضد صهیونیسم بسته شد و شیخ در این شهر در مسجدی به نام استقلال به عنوان امام جماعت مستقر شد و دعوت خود را این بار با ابعاد جدیدتری آغاز کرد .
تلاش های ضد انگلیسی و ضد صهیونیستی شیخ از سال 1921 که وی به فلسطین وارد شد تا سال 1925 بیشتر جنبه ی تبلیغی و ارشادی داشت و شیخ همواره خطر حضور انگلیس و صهیونیسم را به مردم گوشزد می کرد و به عبارتی مقدمات تشکیل جنبش خود را فراهم می نمود . در این سال ها شیخ توانست تعدادی از نیروهای مخلص را گردخود جمع نموده و آن ها را در قالب یک تشکیلات عقیدتی ، نظامی سازمان دهی نماید .
از سال 1925 فعالیت های شیخ وارد فازهای جدیدتری شد و حالت عملیاتی تری به خود گرفت . سید هادی خسرو شاهی محقق ایرانی و از صاحب نظران مسائل اسلام سیاسی در کتابی تحت عنوان جنبش اسلامی در فلسطین داستانی از شیخ احمد سعدی روایت می کند که روزی شیخ قسام در مسجد استقلال حیفاء مشغول ایراد خطابه بود و در آن لحظات تپانچه ای را بیرون آورده و بر سردست بالا گرفت و گفت هر کس که به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید چنین وسیله ای را تهیه کند .
در واقع در این سال ها تشکیلات مخفی شیخ بنیانگذاری و گسترش یافت و تا سال 1935 که شیخ به شهادت رسید توانست به یک جریان قوی و تاثیر گذار تبدیل شود . انگلیسی ها از همان زمانی که شیخ وارد حیفاء شد ، حساسیت خود را نشان دادند و همواره وی را تحت نظارت داشتند .
اما با تمام این ها نتوانستند به تشکیلات شیخ نفوذ کنند .
کادر رهبری تشکیلات شیخ عزالدین قسام را محدود ذکرنموده اند که بعد از خود شیخ ، عبارت بودند از العبد القاسم ، محمد صالح الحمد و خلیل محمد عیسی .
تعداد نیروهای مسلح تشکیلات را نیز در حدود 200 مبارز نوشته اند که بعد ها در چندین عملیات توانستند ضربات سختی را به نیروهای انگلیسی و صهیونیستی وارد نمایند .
یکی از برنامه های شیخ برای مقابله با انگلیسی ها برقراری ارتباط باکشورهای مخالف آن ها بود و در همین راستا ملاقات هایی میان محمود سالم مخزومی ( نماینده تشکیلات شیخ ) با کنسول ایتالیا جهت تهیه ی سلاح به عمل آمد و حتی شیخ برای مشروعیت بخشیدن هرچه بیشتر اقدامات خود، از قاضی بدر الدین ناجی حسینی ( قاضی شرع دمشق ) توانست فتوایی را کسب کند که در آن قاضی بدرالدین جهاد را علیه انگلیسی ها و صهیونیست جایز شمرده بود و همین امر باعث شد که شیخ بتواند حرکت خود را با مشروعیت بیشتری ادامه دهد . البته این فتوا نیز یک بدعت در فقه اهل سنت محسوب می شود چون مبنا فقه اهل سنت انقلاب و جنگ نیست.
به هر حال تشکیلات شیخ که در آن زمان به سازمان جهاد مشهور شده بود برنامه ای را برای تصرف شهر حیفا تدارک دیده بود که در آن زمان پس از وقوع یک حادثه ی نابهنگام که منجر به قتل یک گروهبان صهیونیست شد ، انگلیسی ها را به واکنش واداشت و به تشکیلات شیخ مظنون شدند و قبل از این که نیروهای شیخ وارد عمل شوند به محل اختفای شیخ و تعدادی از همرزمانش حمله کردند. زمانی که نیروهای انگلیسی از "شیخ قسام" خواستند که تسلیم شود، گفت: "ما هرگز تسلیم نخواهیم شد؛ این جهاد است در راه خدا." سپس رو به برادرانش کرد و افزود: "ای برادران! چون شهیدان بمیرید." در آن حادثه شیخ پس از 6 ساعت مقاومت به همراه دو تن از همرزمانش به شهادت رسید .نیروهای شیخ در این مقاومت پانزده انگلیسی را به هلاکت رساندند اما پس از این که شیخ به شهادت رسید متفرق شدند و مقاومت در آن لحظه پایان یافت .
شهادت شیخ ، شیخ را به یک قهرمان اسطوره ای تبدیل کرد ، به گونه ای که درتشییع جنازه ی شیخ جمعیتی که در حدود سی هزار نفر تخمین زده می شد شیخ را تشییع کردند و او را تجلیل کردند . امروزه از شیخ عزالدین قسام به عنوان یکی از چهره های شاخص و محبوب مقاومت فلسطین در جهان عرب یاد می شود و بسیاری از او به عنوان کسی که نخستین گلوله رابه سمت صهیونیسم نشانه رفت تجلیل می کنند .
منبع:http://www.farhangnews.ir